می به. شراب به. شراب بهی: هرکه از او (از مشمش = زردآلو) تازه بخورد باید که سرکنگبین انگبین از سر وی بخورد یا می بهی. (الأبنیه عن حقایق الادویه). و رجوع به می به شود
می به. شراب به. شراب بهی: هرکه از او (از مشمش = زردآلو) تازه بخورد باید که سرکنگبین انگبین از سر وی بخورد یا می بهی. (الأبنیه عن حقایق الادویه). و رجوع به می به شود
ترش و شیرین. مزّ. مزّه. ملس. به مزۀ شرابی که کمی ترش باشد. نه ترش و نه شیرین. ترش مطبوع. کمی ترش. (یادداشت مؤلف). به معنی ترش و شیرین باشد. (برهان). مزۀ ترش که در آن شیرینی هم باشد. (غیاث). ترشی که در آن شیرینی هم باشد. (از آنندراج) : رمان مز، انار میخوش. (ریاض الادویه)
ترش و شیرین. مُزّ. مُزَّه. ملس. به مزۀ شرابی که کمی ترش باشد. نه ترش و نه شیرین. ترش مطبوع. کمی ترش. (یادداشت مؤلف). به معنی ترش و شیرین باشد. (برهان). مزۀ ترش که در آن شیرینی هم باشد. (غیاث). ترشی که در آن شیرینی هم باشد. (از آنندراج) : رمان مز، انار میخوش. (ریاض الادویه)
دهی است از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز، واقع در 91هزارگزی جنوب باختر شیراز با 318 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
دهی است از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز، واقع در 91هزارگزی جنوب باختر شیراز با 318 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
مشکبو. هر چیز معطر و خوشبوی. (ناظم الاطباء). هر چیز که چون مشک خوشبوی باشد. مشک آگین: نادیده هیچ مشک و همه ساله مشکبوی ناکرده هیچ لعل و همه ساله لعل فام. کسائی. سر مشکبویش به دام آورم لبش بر لب پور سام آورم. فردوسی. یکی زرد پیراهن مشکبوی بپوشید و گلنارگون کرد روی. فردوسی. غلامی سمن پیکر و مشکبوی به خوان پدر مهربان شد بدوی. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 2372). آمد آن مشکبوی مشکین موی آمد آن خوبروی ماه عذار. فرخی. میی به دست من اندر چو مشکبوی گلاب بتی به پیش من اندر چو تازه روی بهار. فرخی. باغ گردد گل پرست و راغ گردد لاله گون باد گردد مشکبوی و ابر مرواریدبار. فرخی. نالۀ بلبل سحرگاهان و باد مشکبوی مردم سرمست را کالیوه و شیدا کند. منوچهری. فروکشید گل زرد، روی بند از روی برآورید گل مشکبوی سر ز تراس. منوچهری. نسترن مشکبوی مشک فروش آمده ست سیمش در گردن است مشکش در آستین. منوچهری. وز چوب خشک درّ فروبارد درّی که مشکبوی کند صحرا. ناصرخسرو. بفرمود تا چادری نزد اوی ببردند هم زآن گل مشکبوی. اسدی. بنفشه سر آورده زی مشکبوی شده یاسمن انجمن گرد اوی. اسدی. ای امیری که شمۀ خلقت بهمه خلق مشکبوی رود. سوزنی. سروقد ماهروی، لاله رخ و مشکبوی چنگ زن و باده نوش، رقص کن و شعرخوان. خاقانی. شام دیلم گله که چاکر توست مشکبو از کیائی در توست. نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 29). لیلی می مشکبوی در دست مجنون نه ز می ز بوی می مست. نظامی. ساقی می مشکبوی بردار بند از من چاره جوی بردار. نظامی. چو از خانه بیرون فرستی به کوی در و درگهت را کند مشکبوی. نظامی. باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا غالیه ای بسای از آن طرۀ مشکبوی او. سعدی. از عنبر و بنفشۀ تر بر سر آمده ست آن موی مشکبوی که در پای هشته ای. سعدی. خاک سبزآرنگ و باد گلفشان و آب خوش ابر مرواریدباران و هوای مشکبوست. سعدی. بیار زآن می گلرنگ مشکبو جامی شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز. حافظ. صبا تو نکهت آن زلف مشکبو داری به یادگار بمانی که بوی او داری. حافظ
مشکبو. هر چیز معطر و خوشبوی. (ناظم الاطباء). هر چیز که چون مشک خوشبوی باشد. مشک آگین: نادیده هیچ مشک و همه ساله مشکبوی ناکرده هیچ لعل و همه ساله لعل فام. کسائی. سر مشکبویش به دام آورم لبش بر لب پور سام آورم. فردوسی. یکی زرد پیراهن مشکبوی بپوشید و گلنارگون کرد روی. فردوسی. غلامی سمن پیکر و مشکبوی به خوان پدر مهربان شد بدوی. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 2372). آمد آن مشکبوی مشکین موی آمد آن خوبروی ماه عذار. فرخی. میی به دست من اندر چو مشکبوی گلاب بتی به پیش من اندر چو تازه روی بهار. فرخی. باغ گردد گل پرست و راغ گردد لاله گون باد گردد مشکبوی و ابر مرواریدبار. فرخی. نالۀ بلبل سحرگاهان و باد مشکبوی مردم سرمست را کالیوه و شیدا کند. منوچهری. فروکشید گل زرد، روی بند از روی برآورید گل مشکبوی سر ز تراس. منوچهری. نسترن مشکبوی مشک فروش آمده ست سیمش در گردن است مشکش در آستین. منوچهری. وز چوب خشک درّ فروبارد درّی که مشکبوی کند صحرا. ناصرخسرو. بفرمود تا چادری نزد اوی ببردند هم زآن گل مشکبوی. اسدی. بنفشه سر آورده زی مشکبوی شده یاسمن انجمن گرد اوی. اسدی. ای امیری که شمۀ خلقت بهمه خلق مشکبوی رود. سوزنی. سروقد ماهروی، لاله رخ و مشکبوی چنگ زن و باده نوش، رقص کن و شعرخوان. خاقانی. شام دیلم گله که چاکر توست مشکبو از کیائی در توست. نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 29). لیلی می مشکبوی در دست مجنون نه ز می ز بوی می مست. نظامی. ساقی می مشکبوی بردار بند از من چاره جوی بردار. نظامی. چو از خانه بیرون فرستی به کوی در و درگهت را کند مشکبوی. نظامی. باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا غالیه ای بسای از آن طرۀ مشکبوی او. سعدی. از عنبر و بنفشۀ تر بر سر آمده ست آن موی مشکبوی که در پای هشته ای. سعدی. خاک سبزآرنگ و باد گلفشان و آب خوش ابر مرواریدباران و هوای مشکبوست. سعدی. بیار زآن می گلرنگ مشکبو جامی شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز. حافظ. صبا تو نکهت آن زلف مشکبو داری به یادگار بمانی که بوی او داری. حافظ
کودکی که دهان وی هنوز بوی شیر دهد، (ناظم الاطباء)، بوی شیر دهنده، (یادداشت مؤلف)، دارای بوی شیر: همی می خورد با لب شیربوی شود بیگمان زود پرخاشجوی، فردوسی
کودکی که دهان وی هنوز بوی شیر دهد، (ناظم الاطباء)، بوی شیر دهنده، (یادداشت مؤلف)، دارای بوی شیر: همی می خورد با لب شیربوی شود بیگمان زود پرخاشجوی، فردوسی
شب بو. نام گلی است و بیشتر کبودرنگ میباشد و سفید و الوان هم می شود و شبها بوی خوش کند و آن را گل گاوچشم نیزگویند و به عربی عین البقر خوانند و بعضی گل خیری را شب بوی گویند. (برهان). و رجوع به شب انبوی و شب بو شود
شب بو. نام گلی است و بیشتر کبودرنگ میباشد و سفید و الوان هم می شود و شبها بوی خوش کند و آن را گل گاوچشم نیزگویند و به عربی عین البقر خوانند و بعضی گل خیری را شب بوی گویند. (برهان). و رجوع به شب انبوی و شب بو شود
بی شوهر، زنی که شوهر نداشته باشد، زن که او را شوهر نبود، زوجه که او را زوج نبود، (ناظم الاطباء)، عزب، عزوبه، (منتهی الارب) : دگر کودکانی که بی مادرند زنانی که بی شوی و بی چادرند، فردوسی، زنانی که بی شوی و بی پوشش اند که کاری ندانند و بی کوشش اند، فردوسی، بس شهر که مردانش با من بچخیدند کامروز نبینند در او جز زن بی شوی، فرخی، رجوع به شوی شود
بی شوهر، زنی که شوهر نداشته باشد، زن که او را شوهر نبود، زوجه که او را زوج نبود، (ناظم الاطباء)، عزب، عزوبه، (منتهی الارب) : دگر کودکانی که بی مادرند زنانی که بی شوی و بی چادرند، فردوسی، زنانی که بی شوی و بی پوشش اند که کاری ندانند و بی کوشش اند، فردوسی، بس شهر که مردانش با من بچخیدند کامروز نبینند در او جز زن بی شوی، فرخی، رجوع به شوی شود
گیاهی است از تیره صلیبیان که زینتی است و ارتفاعش بین 30 تا 70 سانتیمتر است و به سبب دارا بودن گلهای معطر و زیبا غالبا در باغچه ها کشت می شود. برگهایش سبز روشن و گلش معطر و زرد و به الوان دیگر نیز می باشد، میوه اش خورجین و پوشیده از کرکهای کوتاه است. در این گیاه آلکالوئیدی به نام کری ئین و گلوکزیدی به نام کراتین یافت می شود که به مقدار فراوان در دانه گیاه موجود است. دانه شب بو دارای روغنی است به مقدار زیاد شامل اسیدهای اروسک و لینولئیک و لنولنیک می باشد، سابقا در پزشکی این گیاه را در مورد سقط جنین به کار می بردند شقاری شمشم خمخم خیرو خیری شب بوی. توضیح بیخ شب بو را که به نام علف مریم نیز خوانده میشود با این گیاه نباید اشتباه کرد. یا شب بوی انگلیسی. علف سیر. یا شب بوی باغی. شب بوی سلطانی. یا شب بوی خانمی. شب بوی هراتی. یا شب بوی درختی. شب بوی سلطانی. یا شب بوی دریایی. گونه ای شب بو که دارای گلهای نسبتا درشت بنفش قرمز رنگ است و تکثیرش به وسیله تخم به عمل می آید یا شب بوی زرد. نوعی شب بو که دارای گل زرد است و به علت زیبایی گلهایش بیشتر از انواع دگر مورد توجه است خیری اصفر منثور اصفر. توضیح منظور از گلهایش دارای رنگ طلایی و تلالوء خاصی است. یا شب بوی سلطانی. گونه ای شب بو که دارای گلهای زرد یا بنفش است و برگهایش دانه یی میباشد و ارتفاعش بالغ بر یک متر می شود و پایا است شب بوی باغی شب بوی درختی منثور بری خیری اصفر. یا شب بوی هراتی. گونه ای شب بو که دارای برگهای دراز و گلهای خوشه یی ارغوانی است. عطر گلهای این گونه شب بو از دیگر انواع بیشتر است. تکثیر این گیاه به وسیله پاجوش و گاهی به وسیله تخم است منسور منثور منسوب گل عروسان گل عروسون شب بوی خانمی
گیاهی است از تیره صلیبیان که زینتی است و ارتفاعش بین 30 تا 70 سانتیمتر است و به سبب دارا بودن گلهای معطر و زیبا غالبا در باغچه ها کشت می شود. برگهایش سبز روشن و گلش معطر و زرد و به الوان دیگر نیز می باشد، میوه اش خورجین و پوشیده از کرکهای کوتاه است. در این گیاه آلکالوئیدی به نام کری ئین و گلوکزیدی به نام کراتین یافت می شود که به مقدار فراوان در دانه گیاه موجود است. دانه شب بو دارای روغنی است به مقدار زیاد شامل اسیدهای اروسک و لینولئیک و لنولنیک می باشد، سابقا در پزشکی این گیاه را در مورد سقط جنین به کار می بردند شقاری شمشم خمخم خیرو خیری شب بوی. توضیح بیخ شب بو را که به نام علف مریم نیز خوانده میشود با این گیاه نباید اشتباه کرد. یا شب بوی انگلیسی. علف سیر. یا شب بوی باغی. شب بوی سلطانی. یا شب بوی خانمی. شب بوی هراتی. یا شب بوی درختی. شب بوی سلطانی. یا شب بوی دریایی. گونه ای شب بو که دارای گلهای نسبتا درشت بنفش قرمز رنگ است و تکثیرش به وسیله تخم به عمل می آید یا شب بوی زرد. نوعی شب بو که دارای گل زرد است و به علت زیبایی گلهایش بیشتر از انواع دگر مورد توجه است خیری اصفر منثور اصفر. توضیح منظور از گلهایش دارای رنگ طلایی و تلالوء خاصی است. یا شب بوی سلطانی. گونه ای شب بو که دارای گلهای زرد یا بنفش است و برگهایش دانه یی میباشد و ارتفاعش بالغ بر یک متر می شود و پایا است شب بوی باغی شب بوی درختی منثور بری خیری اصفر. یا شب بوی هراتی. گونه ای شب بو که دارای برگهای دراز و گلهای خوشه یی ارغوانی است. عطر گلهای این گونه شب بو از دیگر انواع بیشتر است. تکثیر این گیاه به وسیله پاجوش و گاهی به وسیله تخم است منسور منثور منسوب گل عروسان گل عروسون شب بوی خانمی